مثل ملی شدن نفت
سیدحسن تقی زاده رجل سیاسی بود که در 3 دوره نهضت مشروطیت، حکومت کودتایی رضاخان و عصر پس از سقوط به ایفای نقش پرداخت. او که داعیه تجدد و روشنفکری داشت و مدعی بود برای ترقی و پیشرفت «باید از نوک پا تا فرق سر فرنگی شد»، در زمره همان حلقه اصلی -از جمله میرزا یحیی دولت آبادی، سلیمان خان میکده و چندتن دیگر- بود که در اوج کشمکش های نهضت مشروطه با سفارت انگلیس سر و سرّی داشتند و توانستند به رهنمود کاردار سفارت، شعار عدالتخانه را به شعار مشروطه تبدیل کنند.
15 سال بعد هنگامی که انگلیسی ها تشخیص دادند رضاخان را با کودتا بر گرده ملت ایران بنشانند، تیم تقی زاده و دولت آبادی و ذکاءالملک فروغی و... در زمره حلقه مشاوران رضاخان قرار گرفتند تا شعار جمهوریت و تجدد را با محتوای دین ستیز و وطن سوز آن را برای دیکتاتور بی سواد نظریه پردازی کنند و حکومت برای آن قلدر بی خبر از همه جا اداره کنند. از جمله همین تقی زاده بود که قراردادهای نفتی استثمارگرانه را به نفع انگلیسی ها تجدید کرد.
چند سال پس از سقوط و تبعید خفت بار رضاخان از ایران، وقتی زبان ها در کام جنبید و روشنفکران و عالمان میهن پرست جرأت ابراز نظر محدود پیدا کردند، تقی زاده به خاطر مباشرت در عقد قراردادهای خائنانه با انگلیس آماج سرزنش های تند و تیز قرار گرفت و پاسخ کوتاهی داد که در تاریخ ماند. او با سرافکندگی و لحنی توجیه آمیز گفت «المأمور معذور. مأمور بودم و معذور»!
از او این جمله هم در تاریخ ثبت است که درباره آیت الله شهید مدرس گفت «هیچ یک از ما مدرس نبودیم و نمی شدیم. غیر او بقیه صلاح دیدیم همراه سیل آمده، حرکت کنیم و با جریان، خویشتن را به ساحل برسانیم ولی مدرس به خاطر رشادت و تهوری که داشت، خلاف جریان به حرکت درآمد و دست از مخالفت برنداشت. ما این ازخودگذشتگی و شجاعت را نداشتیم ولی او داشت».
امروز که تاریخ را ورق می زنیم و طوفان حوادث و فراز و فرود تاریخ را مرور می کنیم، درباره تقی زاده و مدرس چگونه قضاوت می کنیم؟ آیا مدرسی را که با قرارداد 1919- استیلای کامل انگلیس- یا با اولتیماتوم روس ها مخالفت و مقابله کرد، می توان هم طراز تقی زاده یا رزم آرای خائن به منافع ملت در ماجرای نهضت ملی شدن نفت قرار داد؟ رزم آرای سرسپرده که در بحبوحه نهضت نفت با توپ و تشر به ملت گفت «سر جایتان بنشینید، شماها عرضه ساختن لولهنگ و اداره یک کارخانه سیمان را ندارید، پس چه داعیه ای برای ملی کردن نفت و گرفتن اختیار آن از دست انگلیسی ها دارید»، آیا جز لعن و طعن و سرزنش، نصیب دیگری هم از نسل های پس از خود دارد؟
دیروز تصادفا تحلیل رادیوی دولتی انگلیس، مقاله یک سلطنت طلب مقیم انگلیس (مسعود بهنود) و سرمقاله یک روزنامه نفتی را در کنار یکدیگر مرور می کردم و به این می اندیشیدم که آیا ماجرا همان ماجرای ملی کردن نفت یا در حلقوم آمریکا و انگلیس ریختن آن نیست.
رادیو بی بی سی بلافاصله پس از تصویب قطعنامه ضد ایرانی اروپا در شورای حکام با لحنی گزنده که گویی ایران نه راه پس دارد و نه راه پیش اما بهتر است تسلیم شود، گفته بود «مقامات ایران بر سر یک دوراهی قرار گرفته اند. آیا کوتاه بیایند یا اینکه یک گام جلوتر بیایند و نطنز را آغاز کنند و از ان پی تی بیرون بیایند و تنش ها بیشتر شود. اروپایی ها توپ را در میدان ایرانی ها انداخته اند و عقب نشینی برای مقامات ایرانی بسیار دشوار خواهد بود چون بارها اعلام کرده اند که غنی سازی و چرخه سوخت هسته ای حق جدایی ناپذیر ایران است». بعد مقاله آقای بهنود را در سایت روزنت مرور کردم که از اقامتگاه خود در لندن می پرسید «مگر ما تنها کشور جهان هستیم که کوتاه می آییم، بالاخره دیگر مردم جهان هم در همین فضا به سر می برند. پس ما چرا 27 سال است که مدام با جهان(؟!) درگیر هستیم... چطور نمی شود مانند لیبی و کره شمالی عمل کرد و دست از غنی سازی برداشت». سرمقاله روزنامه نفتی هم تصریح می کرد شکوه و اعتراض از وضعیت ناعادلانه بین المللی را باید کنار گذاشت و کشورهای قدرتمند را به رسمیت شناخت «کشورهایی که از اصالت اخلاق در سیاست خارجی صحبت می کنند در واقع بزرگ ترین بی اخلاقی را مرتکب می شوند... باید از شعارپراکنی گریخت... خاصیت شعارها این است که حزن داخلی و غربت جهانی را دامن می زنند».
لابلای برخی از همین تحلیل ها و مطالب مشابه البته طعنه هایی زده شده که دیدید روسیه و چین هم آن گونه که تصور می شد پشت سرتان نایستادند و حداکثر رأی ممتنع به قطعنامه پیشنهادی اروپا دادند. انگار که ما فناوری هسته ای را از صدقه سر روسیه و چین یا هند به دست آورده ایم یا به پشتگرمی آنهاست که طی 2 سال گذشته رویاروی قدرتمندان جبهه غرب ایستاده ایم و اعلام می کنیم با تهدیدها و فریب ها و تطمیع ها، از حقوق قانونی خود نمی گذریم.
مگر چینی ها تعهد خود را برای ساخت تاسیسات یوسی اف اصفهان را در همان اوایل کار زیر پا نگذاشتند و پا پس نکشیدند؟ آیا نخبگان و متخصصان باکفایت ایرانی گفتند کار تعطیل؟ مگر نه اینکه همان پروژه 11ساله را طی 3 سال ساختیم تا آنجا که چشمان محمد البرادعی در بازدید از آن تاسیسات گرد شد و گفت این واقعا حیرت آور و باورنکردنی است.
مگر ملت ما نهضت مشروطیت، ملی شدن نفت، انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی را به پشتوانه قدرت های خارجی اداره کرد که حالا با شل و سفت کردن آنها، تردید در دلش راه یابد و دل آشوبه بگیرد؟ اگر قرار بود به تعبیر شهید سعید آیت الله مدرس از ترس مرگ خودکشی کنیم و توکل به این یا آن دولت را به جای توکل به ایمان و اراده ملت خود بنشانیم که در این سده پرفراز و فرود، باید آب خوش از حلقوم انگلیسی ها و آمریکایی های مسلط بر ایران پایین می رفت و طومار سیطره و چپاول آنها درهم پیچیده نمی شد؟
مگر ما در جنگ تحمیلی مغضوب شرق کمونیست و غرب کاپیتالیست نبودیم و سربلند از آن بیرون نیامدیم؟ امروز تایمز، گاردین، اکونومیست، فیگارو، لوموند، نیویورک تایمز، واشنگتن تایمز و همه رسانه های بزرگ غربی- کم یا زیاد- اقرار می کنند که 25 سال پس از آغاز آن جنگ بزرگ که به پشتیبانی همه قدرتمندان عالم 8سال طول کشید، ایران قدرتمندتر و عزیزتر از آن روز بر سر جای خویش باقی است، در حالی که صدام به مذلت افتاده و داغ ننگ حمایت از او بر پیشانی غرب نقش بسته است.
آن روز با دست خالی فشارهای سیاسی را به هیچ گرفتیم و حلقه تحریم را شکستیم و در همین تنگنا و محاصره و محرومیت بالیدیم و به پیشرفت مدام رسیدیم که فناوری هسته ای یکی از آنهاست. مردمان طوفان دیده و دریادل را از موج و آب و هیاهو می ترسانند؟
می توان فیگور روشنفکری گرفت یا در ادا و اطوارهای «واقعی گرایی» در عرصه دیپلماسی متوقف ماند و با کوچک ترین فشارها، دست تسلیم بالا برد. اما اگر چنین بود که باید ملت ما طی این 25ساله از یک نظر و 100ساله از زاویه ای دیگر، چندین بار کشور را به انگلیس ها و روس ها و آمریکایی ها می بخشیدند و خود را به بردگی آنان در می آوردند تا مبادا آب در دل مدعیان واقع گرایی از این جنس تکان بخورد. اتفاقا ملت ما در بحبوبه همین حصرها و تهدیدها و فشارها، آب دیده تر شد و اراده پولادین خویش را بازیافت چون از ورود به معرکه عزت و استقلال و پیشرفتی که رقبا و مستکبران از او دریغش می داشتند، ا با نکرد تا استعدادها و ظرفیت های کم نظیر نهفته در باطن خود را بازشناخت. راستی کدام ملت را در طول تاریخ سراغ داریم که وادادگی پیشه کند و بند استقلال و مقاومت را به آب تسلیم بسپارد و نامی از بزرگی و عزت و پیشرفت از او برجای مانده باشد؟
ما می دانیم و دقیق هم می دانیم کجای انگلیسی ها و آمریکایی ها را داغ زده ایم که صدای جلز و ولزشان بلند است. هرچند روز یکبار از فلان سیاستمدار یا مامور اطلاعاتی آمریکا و انگلیس یا روزنامه های آنان می شنویم و می خوانیم که ایران در حال تبدیل شدن به قدرت برتر منطقه است و جمهوری اسلامی برنده جنگ ناکام آمریکا در عراق و افغانستان است.
راه دومی نیست. حق خود را باید زنده کنیم همان گونه که با ناباوری تحلیل گران چند دهه قبل، مالکیت و حاکمیت خویش را بر نفت خود زنده کردیم. مفهومی ندارد 2سال و نیم پس از رفتارهای اعتمادساز و اذعان به همکاری کامل ایران و سلامت فعالیت های اتمی آن، ناگهان همه چیز را زیر پا بگذارند و بی هیچ سندی ادعا کنند که ایران پنهانکاری و قصور در عمل به تعهدات هسته ای و نقض متعدد معاهده ان پی تی داشته است.
پاسخ های، هوی است. در آخر قطعنامه خود آورده اند «از ایران می خواهیم تا کاملا تعهدات خود را رعایت کند و به روند گفت وگوها که پیشرفت خوبی داشته، بازگردد» اما نگفته اند که پیشرفت خوب برای طرف ایرانی چه معنایی می تواند داشته باشد و نگفته اند که پس از ادعای پیشرفت خوب، این بندها چه مفهومی دارد:
- آژانس در موضعی نیست که بعد از 2سال و نیم بازرسی و تحقیقات فشرده، بعضی از مسائل مهم باقی مانده را روشن کند.
- ادامه نقصان مستمر در فهم آژانس از ابعاد هسته ای ایران نگران کننده است.
- ادامه کامل و دائمی تعلیق ضروری است.
- این مسئله در صلاحیت شورای امنیت سازمان ملل است.
- ایران «ورای خواسته های رسمی توافق نامه پادمان و پروتکل الحاقی» دسترسی به اشخاص، اسناد مربوط به اجرا، استفاده دوگانه از تجهیزات، برخی کارگاه های نظامی و تحقیقات و مکان را فراهم کند.
- و...
آیا آنها مایل به برخوردار کردن ما نسبت به حقوق قانونی مان هستند تا ما هم چارچوب مذاکرات و یا عضویت در آژانس و ان پی تی را سودمند به حال خود بدانیم و در آن چارچوب بمانیم یا نه برعکس، دنبال تراشیدن تخلف و محروم کردن ما از فناوری پیشرفته هسته ای هستند که با وجود اذعان به سلامت فعالیت های ایران پس از 2 سال بازرسی فشرده، نقصان فهم از ابعاد هسته ای ایران را نگران کننده می خوانند و می گویند تعلیق باید دائمی و کامل -تعطیلی مطلق برنامه های هسته ای- شود؟! ملت ما چه کنند که آنها ذره ای تخلف پیدا نمی کنند تا خاطرشان جمع شود و آرام بگیرند و بتوانند ما را از حق مان محروم کنند.
مخلص کلام، تا امروز هم که تعلیق برنامه های هسته ای را ادامه داده ایم، خیلی بزرگواری -شاید مجامله- کرده ایم. این میدان با همه دغدغه ها، میدان مبارکی است تا قدم بزرگ دیگری در راه خوداتکایی و قدرت یابی برداریم و جای پای خود را در معادلات بین المللی محکم تر کنیم. عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم. ما پی برده ایم که در دل هر تهدیدی، فرصتی بزرگ نهفته است اگر که دل قوی داریم و خویش را نبازیم.
ماییم و انگلیسی ها و آمریکایی ها. تاریخ، مسافرانی را پیاده و نسل دیگری را بر شانه ناهموار خویش سوار کرده و به جنب و جوشی تازه درآمده تا بیازماییم خود را که از نسل و تبار مدرّسیم یا از تیره تقی زاده و رزم آرا. علوی و حسینی زندگی می کنیم یا عمرسعدی.
محمد ایمانی