اظهارات خواندنی رئیس «حزب خران کردستان»!
با تأسیس رسمی «حزب خران کردستان»، یکی از آخرین حلقههای تثبیت دمکراسی در عراق محقق شد و قرار است در آینده این حزب با جامعه خران بریتانیا و فرانسه نیز ارتباط برقرار کند.
به گزارش سرویس بینالملل «بازتاب»، مؤسس و دبیر حزب خران کردستان در اظهارات جالب توجهی، اهداف مهم خود از تشکیل این حزب را تشریح کرد.
وی اولین برنامه خود را زندگی کردن مردم مانند خران و خودداری از کشتن یکدیگر عنوان کرده است.
به نوشته هفتهنامه «مدیا»، در مورخه 22/8/2005، حزب خران کردستان از سوی وزارت کشور مجوز قانونی خود را دریافت کرد. آقای عمر کلول، فرزند حسین قادر موسس این حزب است. گروه خران کردستان از سال 1979 تشکیل شده است.
عمر کلول، متولد سال 1952 میلادی است و دارای زن و پنج فرزند دختر و دو فرزند پسر است. وی بازنشسته وزارت کشاورزی است و در سال 1973 دانشکده کشاورزی را به پایان برده است.
سؤال: نظر تاسیس گروه خران کردستان، چگونه در شما شکل گرفت؟
جواب: از سال 1979 حزب خران وجود داشت. من به برنامههای اتحادیه میهنی کردستان اعتقاد داشتم. در شهر کفری زندانی بودم، و از سال 1977 در زندان با گروهی از هواداران حزب خران آشنا شدم. در سال 79 با وساطت شخصی که با پدر زنم آشنایی داشت، توانستم از زندان آزاد شوم. بعداً به شهر کلار رفتم. من شنیده بودم که عدهای میخواهند حزب خران را تاسیس کنند. بنابراین من هم ترغیب شدم که شعار خریت و ناسیونالیستی و نه شعار خیانت و فرماندهی را علم کنم. در آن زمان، مسلک خیانت و قدرتمداری خیلی رواج داشت. خیلی از مردم، مرا مسخره میکردند و حالا هم که توانستهام مجوز تاسیس این حزب را بگیرم، هنوز هم عدهای، فکر مرا باور ندارند.
سؤال: برنامه حزب شما چیست؟
جواب: اولین برنامه، میخواهیم مردم مانند خر زندگی کنند و همدیگر را نکشند، سپس، صبر و قناعت را در میان مردم رواج دهیم. اینها جزو صفات خر اند، بعداً بتوانیم از اشتباهات خود درس بگیریم.
وقتی خری امروز پایش در چالهای فرو رفت، اگر بعد از پنج سال دیگر، از آن مکان بگذرد، دوباره پایش را در چاله فرو نمیکند. ولی ما دهها بار اشتباه کردیم و متاسفانه از آن پند نگرفتیم.
سؤال: چه چیزهایی در دست چاپ و انتشار دارید؟
جواب: ما روزانه، لگدهایی میپرانیم، همین بهار گذشته صدها لگد زدهایم. حالا، نسخههای چاپشدهای در دست داریم. ما به نسخههای چاپ شده، اصطلاح لگدپرانی میگوییم. در سال 2000 دو مقاله را تحت عنوان «لگد دو» و «لگد سه» منتشر کردیم. فعلاً دو لگد هم در دست چاپ داریم و «لگد پنج» هم در وزارت روشنفکری، زیر چاپ است. ولی هنوز روزنامهای نداریم. فقط لگدهای روزانه داریم که بنده از (عمر کلول) آنها را شخصاً منتشر میکنم.
سؤال: شما با چه دیدگاهی به خر نگاه میکنید؟
جواب: تحقیقات جدید، نشان دادهاند که خر، زیرکترین حیوان است و احمقترین حیوان، گاو است نه خر. خر، سمبل صلح و آشتی است. متأسفانه هنرمند بزرگ آقای پیکاسو، اشتباهاً به جای خر، کبوتر را به عنوان مظهر آزادی و صلح معرفی کرده است. خر، خیلی قانع است. منتظر پاداش شما نیست.
خر، بدون ادعا و چشمداشت به شما خدمت میکند. تمام صفات نیکو و زیبا در خران جمع شده است. محسنات خر، غیر قابل توصیف است.
سؤال: به طور کلی روابط شما با احزاب خران در دنیا چگونه است؟
جواب: راستش رابطه رسمیهنوز نداریم، ولی از وزارت کشور درخواست کردهایم تا اجازه دهند از طریق اینترنت در داخل و در خارج ـ با جامعه خران بریتانیا و فرانسه ـ ارتباط برقرار کنیم.
سؤال: تعداد اعضای حزب شما، چقدر است؟
جواب: هنوز دقیقاً معلوم نیست، بیشتر افراد، بصورت شفاهی، هوادار ما هستند. با افسار و آخور و نعل و بار بردن مردم شهر و روستا را رنج میدهیم، خود را قربانی مردم فقیر و نیازمند کردهایم. تا زمانی که، مجوز رسمی نداشته باشیم، نمیتوانم اسم افراد را فاش کنم و یا برایشان کارت عضویت صادر کنم. من یک خر افسار شده هستم، نه یک خر ولگرد.
ولی به طور تقریبی، طرفداران خیلی زیادی داریم. بعد از گرفتن مجوز، کار پر کردن فرمها را شروع میکنیم.
سؤال: در میان خانمها هم هوادار دارید؟
جواب: بله خیلی زیاد اند. ولی چون سطح فرهنگ ما، در کردستان ـ به نسبت سایر کشورهای جهان ـ پایین است، همه فکر میکند هدف ما، قابل دسترسی نیست. هدف اصلی ما از تشکیل حزب خران، مهربانی و عطوفت به تمام حیوانات و در راس آنان، خرها میباشد. خانمها هم که ذاتاً آدمهای رئوف و مهربانی هستند، پس میبایست تعداد هواداران ما از میان خانمها بیشتر از اینها میبود. ولی متاسفانه فرهنگ شرقی و مخصوصاً ما کردها، در این زمینهها، بسیار پایین است.
سؤال: در میان مسئولان کردستان، کسی هست که عضو حزب شما باشد؟ یا با شما رفاقت داشته باشد؟
جواب: بله، خیلی زیاد اند. وقتی که دولت محلی به ما مجوز داد، هیچکدام از آنان، مخالفتی با ما نکردند. ولی عضو رسمی، باید شناسایی شوند و کارت شناسایی دریافت دارند، هنوز این کار صورت نگرفته است.
سؤال: اصطلاح و یا نام فامیل اعضای حزب شما، چیست؟
جواب: برادر بزرگ. مردم میگویند رفیق، دوست، برادر جان. ولی ما میگوییم برادر بزرگ.
سؤال: نظر شما درباره کسانی که به دیگران فحش میدهند و آنها را مانند خر قلمداد میکنند، چیست؟
جواب: خیلیها فکر میکنند که خر حیوان ابلهی است. ولی در حقیقت گاوها و بوقلمونها هستند از همه کمعقلترند. لطفاً به آدمهای بیشعور و ابله، نگویید خر.
خرها غیر از کنار جاده، از راه دیگری عبور نمیکنند. ولی رانندگانی هستند که عمداً این کار را میکنند و یا وسط جاده، توقف میکنند. پس به راستی خرها از آنان باشعورتر و محترم تر نیستند؟
سؤال: نظرتان درباره خرهایی که مرتباً در جادههای خارج از شهر، از بین میروند، چیست؟
جواب: بیشتر افرادی که این حیوانات را میکشند، رانندگان کامیونها هستند. بنده شعری در همین زمینه سرودهام که: الهی کامیونهایتان واژگون شوند، خانوادهتان، به شیون بیفتند و.... تا آخر. مسلمانی به عادت و رفتار است، نه به عبادت. اینها افرادی هستند که به هیچ چیز و هیچ کس رحم نمیکنند. کردها اصطلاحی دارند که میگوید: نان برای خودم. جو برای خرم. ولی افرادی هستند که میگویند نان و جو ـ هر دو ـ برای من.
من، نمیدانم گناه این خرهای بیچاره چیست؟ من مطمئنم که اگر صدام و خری را در کنار هم بنشانند، این آدمها، خر را میکشند و صدام را آزاد میکنند. بنده دهها اطلاعیه در این باره چاپ و منتشر کردهام.
سؤال: آیا درصدد هستید دفتر کار خود را در سلیمانیه افتتاح کنید؟
جواب: ما در شهر سلیمانیه «خان» تشکیل میدهیم. طویله و آخور هم میبندیم. ولی «خان» از بزرگترین مراکز ما است. در مرکز استانها طویله تشکیل میدهیم و در شهرکها هم آخور. قرار است اعتباری به ما داده شود و یک اتومبیل هم در اختیارمان بگذارند.
سؤال: رابطه شما با قاطر و اسب چگونه است؟
جواب: اینها، همه از یک طایفه و جنساند. از یک خانوادهاند. قاطر فرزند خر است، اسب و مادیان با قاطر خواهر و برادرند. یعنی، خر پدر خوانده آنان است. یعنی افتخار و عزت فقط برای برادر بزرگ است. یعنی ابوصابر، نقش اصلی را بر عهده دارد.
ما، اعضایی به نام اسب هم داریم. من به ثروتمندان میگویم، شما اسب هستید ولی فقرا خرند. بنابر فلسفه خودم، به آنان عناوین متناسب میدهم و به آنان جفتک میاندازم.
سؤال: آیا میخواهید در انتخابات آینده کردستان، شرکت کنید؟ یعنی خود را برای پارلمان کردستان کاندیدا کنید؟
جواب: این، آرزوی من است. امیدوارم بتوانم خود را ثبت نام کنم. بنده خودم را به عنوان یک نره خر و برادر بزرگ جفتکانداز به نام عمر کلول، کاندیدا میکنم. مطمئنم رای خواهم آورد، در انتخابات شهرداریها – هر چند انصراف دادم- ولی آرای زیادی کسب کردم.
سؤال: آیا در جریان انفال و بمباران شیمیایی، خرهای زیادی کشته شدند؟
جواب: بله، خرهای زیادی از بین رفتند. در منطقه کانی قادر، 6 هلیکوپتر در تاریخ 15 / 3 / 1998 به خرها تیر اندازی کردند و هشتاد راس از آنها را ژنوساید کردند. ما، این روز را به عنوان روز عزاداری گرو همان، اعلام کرده و در نظر گرفته ایم. یعنی، یک روز قبل از بمباران شیمیایی حلبچه.
سؤال: شما، به برادری میان اعراب و کردها، چگونه نگاه میکنید؟
جواب: اسلام میگوید کردها و عربها برادر همدیگرند. ولی من چنین اعتقادی ندارم. در میان اعراب، افراد بدی وجود دارند. خوب، خوب و بد، همه جا هست. اما به عنوان یک قدرت، بی وفا و نمک نشناس اند. تا حال، فارسها، عربها و ترکها، همگی دارای دولت خود هستند، ولی اگر من چنین خواسته ای داشته باشم، از نظر آنان کفر
گفته ام. بنابراین، بنده به آنان جفتک میاندازم و ما هم حق داریم، دولت و کشور خود را داشته باشیم.
سؤال: استقلال کردستان، از نظر شما به چه مفهومیاست؟
جواب: آرزوی من، وجود یک کردستان مستقل است. امیدوارم که کردستان مهد و جایگاه نره خرهای خوب بشود. من، کلمه شیر را به کار نمیبرم، چون شیر حیوانی درنده است. من از پدران و مادران خواهش میکنم که اسم فرزندان خود را شیرزاد یا شیر کوه نگذارند، بلکه نامهای خرزاد و خرکوه را روی فرزندان خود بگذارند.
شما دیده اید که شیر چه بلایی به سر سایر حیوانات میآورد، ولی خر، حیوانی بی آزار است و برای ما بار بری میکند. شیرها مردم را میکشند و از بین میبرند.
سؤال: شما به قانون اساسی جدید عراق، چگونه نگاه میکنید؟
جواب: من امیدوارم که در این قانون و ماده شماره 11 به نحو مطلوب اجرا شود، چونکه این ماده قانونی نه تنها از حقوق خران بلکه از حقوق تمام جانوران و پرندگان دفاع میکند. امیدوارم این ماده قانونی، همچنان پابرجا بماند.
سؤال: بطور کلی، روابطتان با سایر احزاب چگونه است؟
جواب: فقط با اتحادیه میهنی روابط حسنه داریم. احزاب دیگر به ما نزدیک نمیشوند. چون، ما هم دوستدار بهار و سبزه هستیم.
سؤال: شما پرچم هم دارید؟ اگر دارید، چه رنگی است.
جواب: به رنگ خاکستری است. نعل خری در آن ترسیم شده و یک خر هم در وسط آن قرار گرفته است با میخ روی آن نوشته شده است: صلح، کار، حیوان، جنگل. این شعار ما است. ما صلح طلبیم، مانند خر کار میکنیم و با تمام حیوانات با عطوفت رفتار میکنیم. از جنگلها محافظت میکنیم و از تمام پرندگان مانند کبک و غیره، محافظت خواهیم کرد.
سؤال: شما چه پیامیدارید؟
جواب: من آرزو دارم مانند خر عرعر کنم، امیدوارم بتوانیم خرها را از اذیت و آزار کودکان نجات دهم. خرها کمک زیادی به کردها کرده اند، ولی کردها، بی وفا و نمک نشناس اند و این همه زحمت خرها را از یاد برده اند. آنان دروغ و دزدی و برادر کشی را یاد گرفته اند.
هیچکس در کردستان، زبان مرا نمیفهمد. ولی از وزارت کشور و مردم شرافتمند سلیمانیه خیلی تشکر میکنم. از تلویزیون «کرد سات» هم خیلی گلایه دارم. چون، هنوز با بنده مصاحبه ای به عمل نیاورده اند. اگر اجازه دهند بنده از طریق آن تلویزیون، چند بار عرعر کنم و جفتک بیاندازم، مطمئنم که از سراسر دنیا به کمکم خواهند آمد.
سؤال: آیا کشوری وجود دارد که گوشت خرها را بخورند؟
جواب: بله، دوستی دارم که از خارج برگشته، میگوید در انگلستان و استرالیا، آن را میخورند و غذاهای لذیذی هم از آن درست میکنند.
گوشتی که حرام شمرده نشده. بنده – عمر کلول- اصلاً دوست ندارم کسی گوشت خر را بخورد. مردم میتوانند بجای گوشت خر، گوشت گاو و گوسفند و بز بخورند. لازم است که ما شرم و حیای گوسفند، وفای سگ و قناعت خر را رعایت کنیم. اگر شما فقط یک لقمه نان به سگی بدهید، تا آخر عمرش شما را فراموش نمیکند و آزاری هم نمیرساند. ولی متاسفانه آدمهایی هستند که بارها، نان و نمک شما را میخورند، اما به شما خیانت میکنند.
بنابراین بنده، به دلیل این اعمال و رفتار مردم، میخواهم مانند یک نره خر زندگی کنم.
سؤال: خانواده و زن و بچههایت از این که شما این زندگی را برگزیدهاید، ناراحت نیستند؟
جواب: خیلی به من انتقاد میکنند و ناسزاهای زیادی شنیده ام. در سال 2000 قطعه شعری سرودم و آن را برای اکثر افراد خانواده ام فرستادم.
من، کسی را ندارم دنیا، همه کس من است دست ندارم پاهای من، دستان مناند چیزی ندارم، اما ثروتمندم پس در واقع بنده بینیازم.
وقتی در کوچه و خیابان قدم میزنم، مردم مرا میبینند، اظهار لطف و محبت میکنند، ولی بیشترِ ثروتمندان مرا دوست ندارند و کم لطفی میکنند.
سؤال: آیا در مدرسه و در اماکن عمومی، زن و بچههایت را مسخره نمیکنند؟
جواب: اوائل، بچههایم از این وضعیت من خیلی ناراضی بودند و میگفتند: در مدرسه بچهها ما را مسخره میکنند و میگویند پدرتان خر است. گاهی اوقات حتی خود مرا هم اذیت میکردند.
عدهای از مردم به من میگویند که شما به خاطر پر کردن جیبهایت، این دم و دستگاه را به راه انداختهای. ولی من میگویم اگر این نظر را داشتم، میتوانستم راه خیانت و مزدوری را پیشه کنم. من راه خریت را انتخاب کردم، تا از دست استثمار و ظلم و ستم بعثیها نجات پیدا کنم. ولی حالا، کردستان آزاد است و من هم میتوانم آزادانه عرعر بکنم. ولی چرا، گاوها همه چیز را بخورند، ولی چیزی گیر خر نیاید. یعنی خرها زحمت بکشند و گاوها محصول آن را بخورند.
شعار سابق ما این بود: «با لگد زانوی گاو را میشکنم» ولی شعار تازه ما این است: «باید خرها کار کنند و خرها بخورند».