سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اتل متل

اتل متل یه بابا، دلیر و زار و بیمار. اتل متل یه مادر، یه مادر فداکار

اتل متل بچه‌ها، که اونارو دوست دارن، آخه غیر اون دوتا، هیچ کسی رو ندارن

مامان بابا رو می‌خواد، بابا عاشق اونه، به غیر بعضی وقتا، بابا چه مهربونه

وقتی که از درد سر، دست می‌ذاره رو گیج‌گاش، اون بابای مهربون،...

غیر خدا و مادر، هیچ کسی رو نداره، اون وقتی که بابا جون، موجی می‌شه دوباره

بابام میون کوچه، افتاده بود رو زمین، مامان هوار می‌زد، شوهرمو بگیرین

مامان با شیون و داد، می‌زد توی صورتش، قسم می‌داد بابارو، به فاطمه به جدش

تو رو خدا مرتضی، زشته میون کوچه، بچه داره می‌بینه، تو رو به جون بچه

بابا رو کردن دوره، بچه‌های محله، بابا یهو دوید و زد تو دیوار با کله

هی تند و تند سرش رو، بابا می‌زد تو دیوار، قسم می‌داد حاجی رو، حاجی گوشی رو ور دار

نعره‌های بابا جون، پیچید یهو تو گوشم، الو الو کربلا، جواب بده به گوشم

بعد مامانو هلش داد، خودش خوابید رو زمین، گفت که مواظب باشید، خمپاره زد، بخوابین

الو الو کربلا، پس نخودا چی شدن؟ کمک می‌خوایم حاجی جون، بچه‌ها قیچی شدن

تو سینه و سرش زد، هی سرشو تکون داد، رو به تماشاچیا، چشاشو بست و جون داد

بعضی تماشا کردن، بعضی فقط خندیدن، اونایی که از بابام، فقط امروز و دیدن

موج بابام کلیده، قفل دره بهشته، درو کنه هر کسی، هر چیزی رو که کاشته

بالا رفتیم ماسته، پایین اومدیم دوغه، مرگ و معاد و عقبی، کی می‌گه که دروغه؟؟

مرحوم بهزاد سپهر


نوشته شده در  سه شنبه 84/2/13ساعت  10:31 صبح  توسط سمیر جوان 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
داعش
خواهد آمد
[عناوین آرشیوشده]