ظهورت را شنيدم عنقريب است
ولي قدري براي من عجيب است
زبس كه ديركردي در ظهورت
مرا قدري بعيد از اين قريب است
نمي گويم بيا! اما بدان كه
دل ايلي برايت بي شكيب است
تمام لحظه هايم بي حضورت
پر از" عَجّلِ" پر از "اَمَّن يجيب" است
بيا اي ناخداي باخدايان
بيا ديگر زمانه نانجيب است
نه اين تعيين تكليف است، اما
بيا دلهاي ما حسرت نصيب است
به هر حال اي تو غايب، اي تو حاضر
كه ياد تو شفا، نامت طبيب است
گمان دارم تو روزي خواهي آمد
كه كوچه، خانه، پر از بوي سيب است