سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک نیمه شب بهانه‌ی دلبر گرفت و بعد
قلبش به شوق روی پدر پر گرفت و بعد

اما نیامده ز سفر مهربان او
یعنی دوباره هم دل دختر گرفت و بعد

آنقدر لاله ریخت به راه مسافرش
تا خواب او تجلی باور گرفت و بعد

آخر رسید از سفر، اما سر پدر
سر را چقدر غمزده در بر گرفت و بعد

گرد و غبار از رخ مهمان مهربان
با اشک چشم و گوشه‌ی معجر گرفت و بعد

انگار خوب او خبر از ماجرا نداشت
طفلک سراغی از علی اصغر گرفت و بعد

از روزهای بی کسی اش گفت با پدر
یعنی نبرد بغض و گلو در گرفت و بعد:

خورشید من به مغرب گودال رفتی و
باران تیر و نیزه و خنجر گرفت و بعد

معراج رفتی از دل گودال قتلگاه
نیزه سر تو را به روی سر گرفت و بعد

دلتنگ بود دخترت و سنگ ِ کینه ای
بوسه ز چهره و لب و حنجر گرفت و بعد

..

اما دوباره فرصت جبران رسیده بود
یک بوسه آه از لب پرپر گرفت و بعد

جان داد در مقابل چشمان عمه اش
با بال های زخمی خود پر گرفت و بعد ...

 

وحیده افضلی


نوشته شده در  یادداشت ثابت - دوشنبه 93/9/18ساعت  1:51 عصر  توسط سمیر جوان 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
داعش
خواهد آمد
[عناوین آرشیوشده]